بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا !
سرگشته ای که اندر خم کوچه پس کوچه های تاریک جانش گم شده ..از خانه ی رویایی قلبش تصویری ساخته و بر صفحه ای ترسیمش کرده است ، نه برای دستگیری خلق که خود محتاج دستگیری است !
اما از خانه ی سیاه قلبم روزنه ای به نام امید به رحمت و بخششت یافتم ..
پس آن روزنه را به اشک قلم رنگ زدم تا از دریچه ی آن ...
با نگاه بر دور دست
در ماورای حقیقت این رویا ، خانه ای پیدا کنم در انتهای مقصد مسیر مقصود که خاصه ی بخشوده شدگان است
تا شاید به این بهانه ،
به حرمت همراهی کاروانی که باز می گردد
مرا نیز به سوز آه این جمع و به اشک ندامت این خیل
و به عشق وافری که به بازگشت توبه کنندگانت داری
حتی اگر به اندازه ی قدم برداشتن اشکی که از مردم تا سایه ی مژگان سیاهش باشد
مرا نیز بپذیری ....
دستم بگیر . دستم بگیر ...
اللهم تب علی حتی لا اعصیک